فایل با ما امروز معرفی و دانلود پی دی اف کتاب وام دماغ سعید هاشمی را برای شما عزیزان آماده کرده است.کتاب **”وام دماغ”** اثر سیدسعید هاشمی (متولد ۱۳۵۳) شامل مجموعهای از داستانهای طنز است. یکی از داستانهای این کتاب با عنوان **”باغت آباد کنکوری”**، به طور جذابی تجربههای یک دانشآموز کنکوری را روایت میکند. در این داستان، مادر دانشآموز با مؤسسه **”کنکور طلا”** تماس میگیرد و گفتوگویی جالب و طنزآمیز شکل میگیرد
این مکالمه نه تنها فضایی طنزآمیز ایجاد میکند، بلکه فشار و استرسی را که دانشآموزان کنکوری و خانوادههایشان متحمل میشوند، به خوبی به تصویر میکشد. داستان با نگاهی طنزآمیز، لحظات مختلف زندگی یک خانواده کنکوری را به نمایش میگذارد و خواننده را به خنده وامیدارد. آیا تمایل دارید درباره سایر داستانهای این مجموعه نیز بیشتر بدانید؟ برای خرید و دانلود کتاب های بیشتر همراه فایل با ما باشید.
معرفی کتاب وام دماغ سعید هاشمی
تلاشهای خانواده برای پیدا کردن بهترین مؤسسهها و کلاسها نشان میدهد که چگونه کنکور به یکی از بزرگترین دغدغههای خانوادهها تبدیل شده است. این داستان نه تنها خندهدار است، بلکه به نقدی اجتماعی از فشارهای زیاد و گاهی بیموردی که بر روی دانشآموزان وارد میشود، میپردازد. آن روز آقا نصرت و همدم خانم روی ایوان خانه نشسته بودند و چای میخوردند. آنها از جوانیشان صحبت میکردند؛ زمانی که سرشان شلوغ بود و بچهها دورشان پرسه میزدند. آن روز از آن روزهایی بود که مهر و محبت آن دو گُل کرده بود و بگو مگو و قهر و داد و بیداد را فراموش کرده بودند.
همدم خانم آهی کشید و گفت: «هی… پیر شدیم و بچهها از دور و برمون رفتند. آخرش هم به آرزوهامون نرسیدیم.»
آقا نصرت با لبخندی تلخ پاسخ داد: «ای بابا! کی به آرزوش رسیده که ما دومیاش باشیم.»
همدم خانم دستهای خود را روی زانوانش گذاشت و به افق دوردست خیره شد. نسیم ملایمی وزیدن گرفت و بوی عطر گلها را با خود آورد. آنها در سکوتی آرام و شیرین غرق شدند و هر دو در ذهن خود به روزهای گذشته سفر کردند، به زمانی که شور و شوق جوانی و عشق در خانهشان جاری بود.
این لحظات کوتاه از زندگی آقا نصرت و همدم خانم نشاندهنده عشق و تفاهم آنها پس از سالها زندگی مشترک است. هرچند که به آرزوهایشان نرسیدهاند، اما هنوز یکدیگر را دارند و این عشق و همراهی گوهری ارزشمند است.
نقد کتاب وام دماغ سعید هاشمی
این مکالمه طنزآمیز همچنان ادامه دارد و مادر در تلاش است تا شرایط بهتری برای فرزندش فراهم کند:
> ما میتونیم این چند میلیون رو قسطی … بله … آخه میدونید؟ بابای بچه کارمنده … رفته وام گرفته … برامون سنگینه …
>
> مامانبزرگ هم هی از این طرف اُرد میداد:
> ـ بگو بهش نمره بدن.
>
> زهره گفت: «مامانبزرگ مگه اونجا مدرسه است؟ توی مؤسسهی کنکور، هر کسی باید سعی کنه خودش نمره بیاره.»
>
> اما مامانبزرگ گوشش بدهکار نبود:
> ـ بگو تند تند بهش درس ندن. آروم آروم درس بدن … بگو مواظب رفت و آمدش باشند. با بچههای خوب بندازنش توی یک میز … بگو ….
صدای باز و بسته شدن در خانه آمد. کسی که وارد شد، با تعجب پرسید:
> ـ سلام! اینجا چه خبره؟ سنگ پا گم شده؟ صدا به صدا نمیرسه.
در این لحظه، مادر خداحافظی کرد و تلفن را قطع کرد. این داستان کوتاه، با طنزی شیرین و کنایهآمیز، فشارها و نگرانیهای خانوادهها برای موفقیت فرزندانشان در کنکور را به تصویر میکشد و خواننده را به لبخند وامیدارد.
فهرست مطالب کتاب وام دماغ سعید هاشمی:
- خانم جوان بالدار
- امان از این خوک کثیف
- طبیب فرنگی
- و …
دانلود کتاب وام دماغ سعید هاشمی pdf
دانلود رایگان pdf کتاب وام دماغ سعید هاشمی
وام دماغ سعید هاشمی
نقد کتاب وام دماغ سعید هاشمی pdf
خلاصه وام دماغ سعید هاشمی
- The file download link will be displayed immediately after payment.
- The download link will also be sent to your email, so enter your email carefully.
- An email may have been sent to your Spam or Bulk email folder.
- Contact us if you could not download the file for any reason.